کد مطلب:153799 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:143

امام و عبدالله بن مطیع
در بین راه عبدالله بن مطیع با امام برخورد و عرض كرد: قربانت گردم اراده ی كجا دارید؟

امام فرمود: اكنون به مكه می روم و اما بعد از آن آنچه را كه خدا اختیار فرماید و از خدا خیر و نیكی را طالبم.

عبدالله بن مطیع گفت: خدا خیر را برای تو پیش آرد و ما را فدای تو گرداند وقتی وارد مكه شدی مبادا به كوفه نزدیك شوی كه شهری است شوم و پدرت در آنجا شهید گشت و برادرت خوار و زبون گردید و ضربه ای به حضرتش وارد كردند كه نزدیك بود به شهادت برسد پس ملازم حرم باش كه تو سید عربی و نظیر و مانند نداری و مردم حجاز با


بودن شما به كسی روی نخواهند آورد.

حضرت از او تشكر كرد و برایش دعای خیر فرمود.

سپس عبدالله عرض كرد: پدر و مادرم به فدایت چاهی حفر كرده ام كه تازه به آب رسیده اگر دعا بفرمایید موجب بركت گردد.

حضرت فرمود: از آن آب بیاور.

عبدالله مقداری آب در دلو به خدمت حضرت آورد، امام مقداری از آن را مزمزه فرمود و دوباره در چاه ریخت، به بركت آب دهان ابی عبدالله آب چاه بسیار گوارا و زیاد گردید، آنگاه خداحافظی نمود و به راه خود ادامه داد تا آن كه روز جمعه سوم شعبان وارد مكه ی معظمه گردید و هنگام ورود به شهر این آیه ی شریفه را تلاوت می فرمود: و لما توجه تلقاء مدین قال عسی ربی ان یهدینی سوأ السبیل [1] .

«و زمانی كه (موسی) به مدین رسید گفت امید است پروردگارم مرا به راه راست هدایت فرماید».

امام حسین علیه السلام دو روز به آخر رجب مانده بود كه از مدینه خارج شد و روز سوم شعبان هم وارد مكه ی معظمه گردید و بدین ترتیب مسافت بین مكه و مدینه را پنج روزه طی نمود [2] .


[1] آيه ي 22 سوره ي قصص.

[2] ابصارالعين ص 4 - اعيان الشيعه ج 588:1 - كامل ج 4/ ص 19 بحار ج 4 / ص 232 - ارشاد مفيد ص 202 - حياة الامام الحسين ج 2 / ص 306 - عقدالفريد ج 4 / ص 376 - طبري ج 7 / ص 232 - طبقات ابن سعد ج 5 / ص 107.